Web Analytics Made Easy - Statcounter

با وجود سکونت در محمودیه، بیشتر خودم را با افتخار، بچه شاه‌عبدالعظیم می‌دانم. بچه شهرری هستیم و در پناه حضرت عبدالعظیم و ابن‌بابویه و امامزاده عبدا... و امامزاده ابوالحسن و در کنار اینها تربیت شدیم.

 به گزارش مشرق،  من اول دی‌ماه سال 1328 در شهرری به دنیا آمدم و خاطرات خوب زیادی از آنجا دارم. ابتدا منزل ما در نفرآباد، شمال شهرری بود و بعد از آنجا نقل‌مکان کردیم و به جنوب شهرری و جنوب حرم حضرت عبدالعظیم رفتیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بعد هم حدود سال‌های 39 و 40 بود که ساکن مرکز شهرری شدیم، یعنی دم ایستگاه ماشین‌دودی. ما در مجموع از سالی که به دنیا آمدم تا سال 61 در شهرری زندگی کردیم.


شهرری، شهری مذهبی بود و این ویژگی بر روحیه و زندگی بسیاری از مردم آنجا ازجمله من و خانواده‌ام تاثیر گذاشت. آنجا ما یک هیات جوانان داشتیم که مراسم‌های مذهبی را انجام می‌دادیم. در عزاداری‌ها و اعیاد مذهبی شرکت می‌کردیم. وقتی هم که از نفرآباد که مغازه پدرم بود به نقطه دیگری از شهرری نقل‌مکان کردیم، هر شب محل عبورمان از صحن حرم مطهر بود و از نفرآباد می‌آمدیم و از باغ توتی رد می‌شدیم و از شمال به جنوب شهر می‌رسیدیم. البته معمولا در مسیر با پولی که از پدرمان می‌گرفتیم، جلوی یک بستنی‌فروشی توقف می‌کردیم و بستنی می‌خوردیم.

بیشتر بخوانیم:

علامه حلّی از امام رضا(ع): هر کس قبر عبدالعظیم را زیارت کند، بر خدا لازم می‌شود که او را داخل بهشت کند


خاطرات زیادی هم از مدرسه‌مان به نام مدرسه ناظمیه دارم که در خیابان شیرخورشید شهرری قرار داشت. البته نام خیلی قدیمی ‌این خیابان، سرکوره بود. خاطره دیگری که از شهرری دارم، مربوط به اصطبلی می‌شود که 500 متر پایین‌تر از خانه ما بود. در این اصطبل، اسب‌های شهربانی نگهداری می‌شد. خوب به یاد دارم که شب‌ها پاسبان‌ها سوار این اسب‌ها می‌شدند و در کوچه‌های شهر ری گشت می‌زدند. آن‌موقع 11-10 سال داشتم. ضمن این‌که آن‌موقع آن منطقه آسفالت هم نبود و زمستان که می‌شد، لاشه سنگ‌هایی که پای کوه ریخته را می‌آوردند و در آن خیابان می‌ریختند تا موقع بارندگی، رفت‌وآمد آسان‌تر باشد و گِل کمتری شکل بگیرد. آنهایی که دست‌شان به دهان‌شان می‌رسید، کفش‌شان را داخل یک گالش دیگر می‌کردند و وقتی به جایی می‌رسیدند که دیگر گِل وجود نداشت، گالش را درمی‌آوردند و با همان کفشی که تمیز مانده بود به مسیرشان ادامه می‌دادند. دم اکثر خانه‌ها هم یک گلگیر بود و وقتی می‌خواستیم در روز بارانی وارد خانه شویم، گل‌های کفش‌مان را آنجا می‌تکاندیم. گلگیر، دو تکه آهن در پایه در بود که یک تیغه را وسط آن جوش داده بودند.


مهم‌ترین نقش و تاثیری که وجود پربرکت حضرت عبدالعظیم در شهرری بر ما گذاشت این بود که ما سالم زندگی کردیم. برای خانواده‌ام هیچ فرقی میان قبل از انقلاب و بعد از انقلاب نبود، یعنی همان رویه و زندگی سالمی‌ که داشتیم را ادامه دادیم. ساده‌ترین و جزیی‌ترین موردش در این زمینه این است که هیچ‌کدام از ما برادرها و خواهرها، حتی سیگار هم نمی‌کشیم. پدر و مادر، دایی و عمو و دیگر بزرگان خانواده هم همین‌طور بودند. برای ما بیشتر اهالی شهرری، تاسوعا همیشه تاسوعا بود، عاشورا همیشه عاشورا بود و اعیاد مذهبی هم سر جایش قرار داشت.


سال‌هاست که من و برادرها و خواهرها به تهران یا بیرون از شهرری نقل مکان کرده‌ایم. پدرم هم که مرحوم شد، در امامزاده عبدا... دفن است و هر هفته سر مزار ایشان می‌روم. حتما می‌دانید که امامزاده عبدا... یک ایستگاه اتوبوس با میدان شهرری فاصله دارد. به‌جز این برخی بستگان ما در شهرری هستند و من هروقت که بتوانم سری به آنها می‌زنم و حتما طبق روال به زیارت حرم حضرت عبدالعظیم هم می‌روم.


با وجود این‌که ساکن محمودیه هستم، اما بیشتر خودم را با افتخار، بچه شاه‌عبدالعظیم می‌دانم. بچه شهرری هستیم و در پناه حضرت عبدالعظیم و ابن‌بابویه و امامزاده عبدا... و امامزاده ابوالحسن و در کنار اینها تربیت شده‌ایم. 

منبع: جام جم آنلاین

منبع: مشرق

کلیدواژه: کرونا اعتراضات آمریکا قره باغ حضرت عبدالعظیم عبدالله علیخانی میدان شهرری حرم حضرت عبدالعظیم امامزاده ابوالحسن انقلاب تهران حضرت عبدالعظیم امامزاده عبدا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۰۴۸۱۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

وقتی مقتول دستور بخشش قاتلش را داد!

تنها پسرِ زنی که ۷ سال قبل در جنایتی هولناک به قتل رسیده بود، وقتی به دادسرا رفت تا مقدمات اجرای حکم قصاص را فراهم کند نشانه‌ای از مادرش دید که در نهایت تصمیم گرفت قاتل را ببخشد. اما این نشانه چه بود و پسر مقتول چطور متوجه آن شد؟

به گزارش ایسنا، به نقل از همشهری آنلاین: یکی از روزهای خردادماه سال ۹۶ به پلیس اهواز خبر رسید که زنی که به تنهایی زندگی‌ می‌کرد در خانه‌اش در منطقه چهارراه آبادان به قتل رسیده است. این خبر را نزدیکان این زن به پلیس خبر داده بودند. آنها بعد از آنکه او به تماس‌های‌شان جواب نداده بود نگران شده و به خانه اش رفته و در آنجا با پیکر بی‌جانش روبه‌رو شده بودند.

بر بدن مقتول چندین جای بریدگی با جسم برنده و نوک تیز به چشم می‌خورد. همچنین فرزندان مقتول با بررسی وضعیت او پی بردند که طلا و جواهراتی که او همیشه استفاده می‌کرده نیز سرقت شده است. از سویی بررسی‌ها نشان می‌داد که عامل جنایت آیفون خانه را نیز احتمالا با این تصور که تصاویر او را ضبط کرده سرقت کرده است. در همین حال متخصصان پزشکی قانونی بعد از معاینه اولیه جسد اعلام کردند که به احتمال زیاد یک روز از قتل می‌گذرد. در این شرایط بود که پیکر مقتول به پزشکی قانونی منتقل شده و تحقیقات برای رازگشایی از این جنایت آغاز شد.

برق طلا

آنطور که نزدیکان مقتول می‌گفتند از مدتها قبل یک نظافت‌چی برای تمیز کردن خانه مقتول به آنجا می‌رفت و روز قبل پسر نظافت‌چی به جای او به خانه زن تنها رفته بود. این زن آن روز در تماس با دخترش گفته بود که پسر نظافت‌چی که حدود ۱۸ سال داشت طوری رفتار کرده که او ترسیده است. همین اطلاعات باعث شد که نام پسر ۱۸ ساله بعنوان اولین مظنون مطرح و ساعتی بعد به اتهام قتل دستگیر شود.

متهم در همان بازجویی‌های مقدماتی به قتل اعتراف کرد و گفت با انگیزه سرقت جواهرات زن تنها او را به قتل رسانده است. متهم در اعترافاتش گفت: پدرم سالها برای نظافت به آنجا می‌رفت. آن روز چون کارش زیاد بود از من خواست به آنجا بروم. هنگام ورود نگاهم به جواهرات زن افتاد و وسوسه شدم. چند دقیقه ای کار کردم اما ناگهان به سوی او رفتم و بعد از قتل جواهراتش را سرقت واز آنجا فرار کردم. بعد جواهرات را به یک طلافروشی بردم تا بفروشم اما طلافروش فاکتور خواست و فقط به من ۳ میلیون تومان داد و قرار شد بقیه پول را بعد از بردن فاکتور بدهد.

حکم قصاص

متهم به قتل در ادامه با شکایت فرزندان مقتول بعنوان اولیای دم در دادگاه کیفری یک استان خوزستان محاکمه و به قصاص محکوم شد. از آنجا که همه شواهد و مدارک در این پرونده علیه متهم بود حکم قصاص در دیوان‌عالی کشور نیز تایید و مقرر شد این حکم بعد از پرداخت تفاضل دیه از سوی اولیای دم، اجرا شود. بر اساس قانون زمانی که قاتل مرد و مقتول زن باشد برای اجرای حکم اولیای دم باید نیمی از دیه قاتل را به او بپردازند.

شمارش معکوس برای قصاص

با قطعی شدن حکم، همه چیز برای قصاص قاتل آماده شده بود. چند روز قبل تنها پسر مقتول برای پرداخت تفاضل دیه به دادسرا رفته بود. او قصد داشت هرطور که شده قاتل مادرش را قصاص کند و اصلا به بخشیدن او فکر نمی‌کرد. در دادسرا اما اتفاقی افتاد که ناگهان ورق برگشت. او با زنی به نام مریم کارگر دستجردی که در پرونده های قتل زیادی پادرمیانی کرده و باعث صلح و سازش شده روبه‌رو شد. این فعال اجتماعی در حال تلاش برای صلح و سازش در پرونده دیگری بود و پسر مقتول وقتی او را دید تحت تاثیر حرفهایش قرار گرفت و ناگهان از تصمیمی که گرفته بود منصرف شد. او دادسرا را ترک کرد و چند روز بعد دوباره برگشت و این بار گفت قصد دارد قاتل را ببخشد.

چرا قاتل مادر را بخشیدم

میلاد سوزنچی، فرزند مقتول درباره این تصمیم به همشهری می‌گوید: در این مدت برای تصمیم گیری خیلی فکر کردم اما به نتیجه‌ای نرسیدم. چند روز قبل بر سر مزار مادرم رفته بودم. از او خواستم نشانه‌ای به من نشان دهد تا بهتر تصمیم بگیرم و از فشاری که تحمل می‌کنم نجات پیدا کنم. روزی که به دادسرا رفتم تا کار را تمام کنم با دیدن خانم دستجردی آن نشانه را حس کردم. وقتی او با من صحبت کرد آرام شدم و همان موقع تصمیم گرفتم که قاتل مادرم را برای رضای خدا ببخشم. در حقیقت مادرم خودش با نشانه‌ای که نشانم داد خواست تا قاتلش را ببخشم. من هم کاری را کردم که او خواسته بود. حالا از تصمیمی که گرفته‌ام راضی هستم و احساس آرامش می‌کنم.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • از اینجا رانده و از آنجا مانده
  • بشاگرد مدال افتخار ایران
  • رسانه عبری: عملیات رفح یک اشتباه است
  • زندگی سالم و دیندارانه با مشاوره اسلامی
  • شخصیت سالم یا ناسام؛ مساله این است؟
  • وقتی مقتول دستور بخشش قاتلش را داد!
  • سقوط مرگبار ون در محور صیدون به امامزاده عبدالله
  • فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
  • سربازی برای امام زمان (عج)بالاترین توفیق طلاب حوزه‌های علمیه است
  • چرا زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی برابر با زیارت امام حسین (ع) است؟